در محیط دانشگاه، جوانان از شهرها و فرهنگهای مختلف کنار هم قرار میگیرند، به بیانی دیگر به هم عادت میکنند و عاشق میشوند. از یک طرف محیط دانشگاه باز است و دانشجو آزادی بیشتری دارد و به جایگاه بالاتری نسبت به یک محصل دبیرستانی رسیده است.
از طرف دیگر نبود والدین و غم غربت او را به سمت عشق و ازدواج میکشاند. در بیشتر موارد این رابطه شکل گرفته است و رد کردن یا توصیه دادن مشاورها فایدهای ندارد و فقط درصدی از دانشجویان مخالفت کارشناسان و خانوادههای خود را میپذیرند و مقاومت نمیکنند.
تفاوت ها را جدی بگیرید
اگر دو دانشجو هم کفو یکدیگر باشند، یعنی از نظر رشته تحصیلی، فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و سن تفاوت چشمگیری نداشته باشند، مشکل زیادی نخواهند داشت و چه بسا با حمایت خانوادهها، دانشجویان زندگی خوبی را شروع کنند. در واقع چنین ازدواج دانشجویی طبق عرف است و خانواده و مشاورها آن را تأیید میکنند. مثلاً وقتی دختر و پسر، هر دو ساکن مشهد و محیطی مشابه باشند، تا حد زیادی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در یک سطح هستند. اما در نظر بگیرید که یک پسر تبریزی بخواهد با همکلاسی مشهدی خود که سن بیشتری هم دارد، ازدواج کند. در امر ازدواج حتی محل سکونت در یک شهر هم اهمیت دارد، زیرا نشاندهندهی شباهت یا اختلاف طبقاتی است. بنابراین به دلیل مغایرت برخی از این ازدواجها با اصول و معیارهای صحیح ازدواج، خانواده و مشاوران مخالفت خود را بیان میکنند.
اگر زن و شوهر جوان هم رشته یا حداقل هم دانشکدهای باشند، بیشتر میتوانند یکدیگر را درک کنند و در تحصیل هم اثر بگذارند. مثلاً رشته روانشناسی با رشته علوم تربیتی ازدواج کند. همچنین بهتر است دختر دو یا سه سال یا یک مقطع تحصیلی عقبتر از پسر باشد. بدینترتیب آنها به باروری علمی یکدیگر کمک کرده و بال پرواز هم میشوند. در این حالت ذهن مشغول فرد آزاد میگردد و آنها با انگیزه بیشتر تحصیل می کنند.
اصول اولیه ازدواج
ازدواج باید بر اساس اصول صورت بگیرد. اولین اصل، بلوغ و پختگی دو طرف است. وقتی دختر 22 سال و پسر 25 سال را رد کنند، به بلوغ متوسط ایرانی میرسند. آنها کار و درآمد حداقلی دارند. اما زمانی که دختر 18 سال و پسر 20 است، هیچکدام از این شرایط را ندارد. ممکن است والدین قول کمک هم بدهند، ولی ثباتی وجود ندارد و این کمک نمی تواند مدت طولانی ادامه پیدا کند.
از سوی دیگر کم سن بودن دختر و پسر زمینه اختلافات و پشیمانی را در آنها به وجود می آورد. آنها اگرچه به استقلال نسبی رسیده اند اما هنوز فضاهای اجتماعی زیادی را تجربه نکرده اند و به اندازه کافی به ثبات رای و شناخت نرسیده اند.
امرار معاش هم نقش مهمی در حفظ زندگی مشترک دانشجویان دارد. دانشجویان عموما شغلی ندارند و همین آینده مبهم شغلی و زمانی که باید بعد از فارغ التحصیلی صرف گذراندن خدمت سربازی یا پیدا کردن شغل کنند، زندگی آنها را در معرض آسیب های جدی قرار می دهد.
به همین دلایل اغلب خانواده ها با ازدواج فرزندانشان در دوره دانشجویی مخالف اند. اگر دختر و پسر هم کفو باشند و ازدواج با رضایت قلبی خانوادهها صورت گیرد، خود والدین برای رفع مشکلات فرزندان خود قدم برمیدارند. پس رضایت خانوادهها تأثیر زیادی در پایداری ازدواجهای دانشجویی دارد.
ازدواج باید بر اساس اصول صورت بگیرد. اولین اصل، بلوغ و پختگی دو طرف است. وقتی دختر 22 سال و پسر 25 سال را رد کنند، به بلوغ متوسط ایرانی میرسند. آنها کار و درآمد حداقلی دارند. اما زمانی که دختر 18 سال و پسر 20 است، هیچکدام از این شرایط را ندارد
مراقب عادت ها باشید
50 درصد ازدواجهای دانشجویی موفق هستند، اما بقیه این نوع ازدواجها که براساس عادت و عشق صورت میگیرد و نه شناخت، به سمتی دیگر میروند. در بیشتر آنها پس از مدتی آتش عشق زوجین سرد میشود و در مواردی نیز وفاداری خود را نسبت به یکدیگر از دست میدهند. اما هر چه ازدواج دانشجویی در مقطع بالاتر صورت بگیرد، جوانان پختهتر هستند و کمتر آنی عمل میکنند و دست به خطا میزنند. در نهایت باید خاطر نشان نمود که اگر ازدواج دانشجویی طبق اصول پیش برود، نمیتوان با آن مخالفت نمود. فقط در زمان ورود به دانشگاه بایستی خوب راهنمایی شوند و با ملاکهای درست آشنا شوند که متأسفانه دانشگاهها در بدو ورود دانشجویان به این مسائل توجه چندانی ندارند.