دعا مانند بسیاری از آموزههای دینی، کارکردهای بسیاری دارد
دعا مانند بسیاری از آموزههای دینی، کارکردهای بسیاری دارد که آن را از یک عمل نمادین خارج میکند. از بالا رفتن در مراتب وجود، امید آفرینی، نگاه مثبت به آینده و آرامش بخشی تا تغییر در قضای الهی، تنها بخشی از آثار دعاست. به بهانه سالروز شهادت امام سجاد (ع) در گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد محسن دعایی، مدیرعامل موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام به بررسی تأثیرات فردی و اجتماعی دعا و مروری بر ویژگیهای دعاهای منسوب به امام زین العابدین (ع) پرداختهایم. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید: غیر از طلب خواستهها و حوائج، چه کارکردهای دیگری بر دعا مترتّب است؟
آموزه دعا در دین مبین اسلام با اهداف بسیار بلند و جامع و مؤثری طراحی شده که یکی از مهمترین آنها تقویت روحیۀ بندگی است. روحیۀ بندگی، سرّ اصلی دین به معنای فلسفۀ وجودی بعثت انبیاء و در مرحلۀ بالاتر، خلقت انسان است. «ما خلقت الجنّ و الانس، الّا لیعبدون»، ما برای عبودیت آفریده شدهایم. عبودیت یک سرّ دارد که آن نیازمندی تمام عیار انسان به خدای قوی علی الاطلاق و بینیاز است. دعا پرورش دهنده این سرّ و ظهور آفرین نسبت به این فلسفۀ وجودی خلقت است. بنابراین انسان اگر با دعا انس پیدا کند، گام به گام در این فلسفۀ وجودی و در خلقت خود پیشرفت میکند.
نکتۀ بعد که از کارکردهای بسیار زیبا و جالب دعا است؛ مسئلۀ امیدآفرینی و نگاه مثبت به آینده و آرامش بخشی کم نظیر و حتی بینظیر در مشکلات و گرفتاریهای فردی و اجتماعی است. اگر بررسی کنیم از مهمترین عوامل افسردگی و در حالت شدّت آن، بحران هویت و شدیدتر آن، تصمیم به خودکشی و مسائلی از این قبیل، دوری از خدا و قلیل بودن یا عدم دعا و ارتباط با خالق هستی است. دعا، ایجاد روحیۀ امید به یک پناهگاه مطمئن که بتواند مشکلات انسان را درمان و حل کند است. این مورد اتفاق همۀ روانشناسان اجتماعی است. آموزۀ دعا بهترین عنصر مؤثر برای جلوگیری از این آسیبهای بسیار شدید و ویرانگر فردی و اجتماعی است. حقیقت دعا این است که ضمانت استجابت در کنار آن به امضای خود خدای متعال صورت گرفته، چرا که فرمود: «ادعونی استجب لکم» شما دعا کنید من را، بخوانید مرا تا اجابت کنم، من هم پاسخ شما را میدهم. انسان در پرتو باوری که به توحید و آیههای صدق خدای متعال دارد، میداند که اگر برای او کمبودی، مشکلی و گرفتاری پیدا شد، میتواند در پرتو دعا رابطۀ نیاز خودش را با بینیاز علی الاطلاق تعریف کند و با الحاح و اصرار در دعا، دلش به این خوش باشد که خدای مهربان برای او چاره گشایی میکند. خود همین مسئله، انسان را از رسیدن به بن بست و بحرانهای روحی و جسمی نجات میدهد. از اثرات برجستۀ دعا، عنصر آرامش بخشی و امید آفرینی و مبارزه با آسیبهای روحی، روانی و هویتی است.
مهمترین ویژگیهای دعاهای منسوب به امام سجاد (ع) چیست؟
همان طور که میدانید، امام سجاد (ع) در بین ائمۀ هدی علیهم الصلاﺓ و السلام به کثرت دعا مشتهر هستند؛ زیرا عصری که ایشان در آن میزیستند تناسب خاصی دارد با این که حضرت در این راهبرد تربیتی و اجتماعی خودشان از کانال این دعاها دست به اشاعۀ معارف اسلام و تربیت نسل جدید زدند. تحلیل این موضوع بحث بسیار مفید و طولانی است. لذا امام سجاد سلام الله علیه در کثرت دعا بین ائمّۀ هدی علیهم الصلاﺓ و السلام شهره هستند. این دعاها طیف بسیار وسیعی از عناوین و موضوعات را پوشش میدهد. اگر یک نگاه بسیار سریع روی عناوین صحیفۀ نورانی سجادیه داشته باشیم که به زبور آل محمد شهره شده، متوجه میشویم که امام سجاد (ع) برای بسیاری از موضوعات مورد نیاز انسان، دست به انشای این دعاهای نورانی و بلند زدهاند. در قالب این دعاها، معارف اصیل اسلام از یک سو و تربیت امّت از سوی دوّم و آموزش مهارت راز و نیاز با خدا از سوی سوّم موج میزند. بنابراین از ویژگیهای ادعیه حضرت سید الساجدین (ع)، یکی شمول آن نسبت به همۀ نیازمند ها و موضوعات فردی و اجتماعی و دوّم عمق بسیار گستردۀ این ادعیه است.
به عنوان مثال: دعای مبارک ابوحمزه ثمالی حضرت در شبهای ماه مبارک رمضان را داریم که یک اقیانوس موّاج عشق، عرفان و انس با خدای متعال است. ویژگیهای ادعیه حضرت سیدالساجدین سلام الله علیه با سایر ادعیۀ ائمّۀ هدی علیهم الصلاة و السلام شباهت و قرابت بسیار زیادی دارد، چون همه از یک شجرۀ طیبه هستند. حضرت در کثرت دعا از یک سو و از سوی دیگر گسترۀ پر عمق آموزههای الهی که در ادعیهشان مطرح میکنند، میتوانیم این امتیازات را برای دعاهای حضرت قائل باشیم.
ادعیهای که از امام سجاد (ع) به دست ما رسیده، بیشتر ناظر بر کدام بعد حیات انسان است؟ آیا این دعاها بیشتر مسائل فردی را مطرح کرده یا به ابعاد دیگر مانند بعد اجتماعی، سیاسی و... نیز پرداخته است؟
در سؤال قبلی اشاره کردم که امام سجاد سلام الله علیه در همۀ ابعاد مورد نیاز یک جامعۀ اسلامی سرودۀ دعایی دارند و این با مرور سریعی بر فهرست کتاب شریف صحیفۀ سجادیه مشخص میشود. البته این صحیفهای که الان در دست ماست، بعضاً تا ۵ مستدرک بر آن نوشته شده و سایر ادعیهای که منسوب به حضرت سیدالساجدین است، توسط راویان بزرگ ما گردآوری شده و مجلدات زیادی را به خود اختصاص داده است. تمام این ادعیه را که ملاحظه میکنید تقریباً میتوانیم ادعا کنیم که هیچ سرفصلی از سرفصلهای عمدۀ حیات انسانی نیست که حضرت در مورد آن دعایی را انشاء نفرموده باشند و بابی را برای راز و نیاز با خدا بر آن نگشوده باشند. بنابراین ادعیۀ نورانی منتسب به حضرت امام زین العابدین سلام الله علیه همۀ نیازهای فردی و جمعی را در همۀ عرصههای مختلف اجتماعی پوشش میدهد.
از سطح عوام جامعه که بالاتر میآییم، در میان قشر فرهیخته گاهی این نگاه وجود دارد که ارتباط با خدا و ائمّه صرفاً برای رفع حوائج، به نوعی ضعف در دینداری است. آیا این رویۀ دینداری برای مردم معمولی نیاز به اصلاح توسط متولّیان دینی و فرهنگی دارد و آیا باید آن را مورد نقد قرار داد؟
اگر آموزۀ مبارک دعا را خوب تحلیل کنیم، متوجه میشویم که اساساً این نگاهی که نسبت به دعا در سؤال مطرح شده، نگاه معیوب و اشتباهی است. هیچ موقع دعا جایگزین عمل به عنوان یک رقیب نیست. این چنین نیست که من اگر مرضی یا کمبودی در رزق دارم، بر اساس معارف اسلامی فقط و فقط دستم را به سوی آسمان دراز کنم و دعایی بخوانم و برای رفع آن کمبود دیگر هیچ کاری از من سر نزند. چگونه ما این تلقّی از دعا را قبول کنیم؛ در حالی که خود ائمّه فرمودند: «الدعا بلا عمل، الرنک بلا ظفر». اگر بدون عمل دعا کنیم مانند این است که تفنگی را بدون خشاب و فشنگ بخواهیم شلیک کنیم.
اساساً در معرفت اسلامی دعا، پشتوانۀ عمل است. دعا، کانال زدن به عالم ملکوت برای آوردن عناصر آسمانی و غیبی برای تقویت عمل انسان است. این موضوع در آیات قرآنی، در روایات متعدد و در سیره ائمّۀ هدی به وفور یافت میشود. اتکای صرف به دعا مورد تصدیق معارف اسلامی و سیرۀ ائمۀ هدی و پیامبر عظیم الشأن سلام الله علیهم اجمعین نیست. ما در سیرۀ این بزرگواران میبینیم که به طور مثال در مورد جنگ همۀ نیروهایشان را بسیج میکنند، همۀ تمهیدات را انجام میدهند، تجهیز قوا میکنند، در انتها پیامبر(ص) در جنگ خندق در روز دوشنبه در آن مسجدی که به نام مسجد التهب، هنوز هم هست، دستهایشان را رو به آسمان بلند میکنند و دعا میکنند. این طور نیست که دعا را جایگزین عمل کنیم و بگوییم دعا نتیجۀ ضعف در دین داری و ضعف کارکرد وظایف اجتماعی یک مسلمان می باشد. این تلقّی از دعا اشتباه است.
فرض کنید فردی چند دقیقهای وقت خالی پیدا میکند که میخواهد آن را به ارتباط با خدا اختصاص دهد. آن قدر هم وقت ندارد که هم قرآن بخواند هم ادعیه را قرائت کند. چنین فردی اگر به سراغ ادعیه برود ممکن است این ملامت درونی را داشته باشد که قرائت قرآن مهمتر است. در این شرایط بهترین تصمیم و عملکرد درست کدام است؟
البته بر اساس ضرورت داشتن برنامۀ جامع در طول یک شبانه روز برای یک مسلمان، باید زمانهای خاصّی را برای عمل به آداب دینی داشته باشیم. به عبارت دیگر، سبک زندگی یک مسلمان به گونهای رقم میخورد که همۀ نیازهای علمی، روحی، قلبی، بدنی و جامع آن نیازهای همگانی او مورد توجه قرار میگیرد. در این برنامه ریزی، قطعاً ما در طول شبانه روز باید یک حضور معناداری را در محضر قرآن داشته باشیم. روایت داریم که قرآن عهد خدا برای ما است. قرآن نامهای است که خدا برای ما فرستاده و واجب است که هر روز ما در این نامه نگاه کنیم و حداقل پنجاه آیه را تلاوت کنیم. در سبک زندگی یک مسلمان تلاوت روزانه تعریف شده، باید حضور داشته باشد، باید از عهدۀ آن بر بیاییم. اینکه ما باید اهل نماز باشیم، در نماز هم امور واجب و مستحب وجود دارد. طبق تقسیم بندی که در روایات داریم، مسلمان باید وقتش را به سه بخش تقسیم کند. در یک بخش به رابطۀ خودش با خدا بپردازد. بدیهی است که در این تقسیم، انسان باید با خواندن ادعیه و تقویت بعد توجه و نیاز به خدای متعال، انس خود را با خدای مهربان حاصل کند. البته بعضی مواقع خاصّ دعا است، مانند روز عرفه، که مختصّ دعا است یا شبهای جمعه یا بعضی شبها در طول سال که برای دعا و راز و نیاز با خدا تعیین شده است. امّا یک مسلمان اگر بخواهد حداقلها را داشته باشد، باید در طول شبانه روز، در مقطع سحر، در بین الطلوعین، بعد از نماز، دعاهایی را به عنوان تعقیبات تلاوت کند و از آن بهره ببرد. این دعاها آن چنان پرمضمون و زیبا هستند که انسان را سرشار از روحیۀ معنوی و انس با خدا میتواند بکند.
امّا اگر ما در یک مقطعی فرصت محدودی داشتیم و مردّد شدیم که چکار کنیم، باید به قلبمان مراجعه کنیم و ببینیم که واقعاً در آن لحظه، قلبمان با کدام یک از این غذاهای قلبی بیشتر اشباع میشود و نیازش برطرف میشود. آیا کشش قلب به سمت خواندن درست نماز با تأمل است، یا کشش قلب به سمت خواندن یک قطعۀ قرآن با تأنی و تدبر است و یا کشش قلب به یک نوع نجوا کردن با خدا و راز و نیاز با خدا در قالب این ادعیۀ مبارکه است. با توجه به اینکه ما موجودی فقیر و نیازمندی علی الاطلاق هستیم و خدا موجودی رحیم و بینیاز علی الاطلاق است، این را باید قلب انسان به انسان صادر کند و ببینیم که با کدام یک از این گونههای مختلف بندگی میتوانیم بهتر با خدای خود رابطه برقرار کنیم.
پاسخهای مختلفی به شبهۀ تناقض دعا با قضا و قدر داده شده است. به طور خلاصه و ساده و شفاف نسبت دعا و قضا و قدر را بیان بفرمایید.
معصومین سلام الله علیهم اجمعین به این شبهه پاسخ دادهاند؛ تحت قالب یک گزارۀ کوچک و بسیار پرمعنا، «الدعا یردّ القضاء و لو ابرم ابراماً» دعا باعث میشود که قضای الهی برگردد حتی اگر این قضا خیلی محکم شده باشد. ما در حکمت متعالیه و در فلسفۀ اسلام ثابت کردهایم که جهان بر اساس قانون لایتغیّر علّت و معلول اداره میشود. هیچ پدیدهای و هیچ شیئی در عالم تحقق پیدا نمیکند، الّا بر اساس قانون علیّت، یعنی نیاز به علّت دارد. منتها علّت مراتبی دارد. مراتب آن در عالم ماده تعیّن پیدا میکند و به خاطر لایه لایه بودن عالم هستی، بخشی از این علت هم در عالم ماوراء ماده تعیّن پیدا میکند. خاصیت دعا این است که عوامل مافوق ماده را برای تحقق پدیدههای مادی به فعالیت وا میدارد، که البته تبیین این بحث از نظر فلسفی نیاز به مقدماتی دارد که باید در جای خودش انجام شود.
در مورد اینکه رابطۀ دعا و قضا و قدر چیست، خود کسی که جهان هستی را آفریده و مهیمن بر این عالم است، به ما دستور میدهد که اگر به حسب ظاهر، در نگاه اولیه عواملی که در سطح ماده برای انجام یک پدیده لازم هستند، وجود نداشتند، یا آنها نتوانستند اثربخشی خود را داشته باشند، در قالب دعا و ارتباط با عالم ملکوت، عوامل غیر مادی مسلط بر این عوامل مادی را فراخوان کنیم. سلسلۀ علل غیر مادی به اذن الهی به استخدام در میآیند و آن جریان علیّت را محقق میکنند. در اینجا خدای متعال، اگر قَدَری را یعنی اندازه گیری را انجام داده باشد، این اندازه گیری تقیّد دارد، به این معنا که مقدر شده است که این فرد در فلان لحظه از بین برود، به شرط اینکه فلان عامل دخالت نکند. وقتی ما با دعا آن عاملی که انجام این پدیده به عدم آن مقید شده بود، این عامل را فراخوان میکنیم، قضای بعدی خدای متعال فعّال میشود که عبارت باشد از اینکه عمر این فرد ادامه پیدا میکند در صورتی که آن عامل معنوی اثربخشی خود را داشته باشد.
بنابراین هیچ چیز از قانون علیت خدای متعال که خود، در عالم گذاشته است، خارج نیست. منتهی علیّت ذو مراتب است. مرتبه مرتبه و لایه لایه است، هر لایه به گونهای فعّال میشود، و وقتی که ما دعا میخوانیم و شرایط دعا را مراعات میکنیم، در واقع یک پردۀ دیگری از قضای الهی رخ مینماید، لذا چیزی از قضا و قدر خدای متعال بیرون نیست. در این عالم هیچ چیز از تقدیر خدا خارج نیست، چرا؟ چون خدای متعال خالق، مدیر، مدبّر و ربّ العالمین عالم است. منتهی این تدبیر، قدر و حتمی کردن خدا مثل ما نیست که به یک بعد محدود معیّن، علم داریم و مسئله را در همین بعد میپذیریم. اساساً معتقدیم که اگر فلان کس، فلان کار را نکرد، با او فلان برخورد شود، والسلام. این به دلیل ضعف ادراکی و ضعف قدرت ما است. امّا خدای متعال دهها و صدها گزینه دارد، که در تمام این لایهها قضای او حاکم است. بعد هم هر کدام از آنها را بر اساس نظام احسن خود تنظیم میکند. وقتی دعا به میان میآید، لایههای بالاتر قضای الهی رمزگشایی میشود و خود را نشان میدهد و بر اساس آنها جریان علیت به فعالیت خودش ادامه میدهد.
بنابراین خود دعا از عناصر دخیل در قضا و قدر الهی میشود. به این معنا که مقدر شده بود به طور مثال عمر یک انسان در ساعت دو بعد از ظهر روز فلان به پایان برسد، امّا این مشروط به این است که دعا نکند، صدقه ندهد، به پدر و مادرش خدمت نکند، امّا اگر این مشروطها انجام شد، لایۀ دوّم قضای الهی فعال میشود که عمر این فرد تا روز فلان، ساعت فلان است، مگر اینکه این شرط فعال شود. بنابراین دعا با قضا و قدر الهی هیچ گونه منافاتی ندارد، چنان که با اختیار انسان هیچ منافاتی ندارد. خود اختیار انسان جزء سلسلۀ این مسائل است. لازم است این بحثها در جای خود مورد مداقۀ بیشتری قرار گیرد.