انسان وقتی حقیقت را فهمید، باید از آن پیروی کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. چه بسا اگر در صدر اسلام اهل کتاب آن زمان کتمان حقّ نمیکردند، این همه یهودی و مسیحی وجود نداشت.
در انتقاد، انصاف را مراعات کنیم
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (بقره 75)
(پس ای مؤمنان!) آیا انتظار دارید (که یهودیان سرسخت)، به (دین) شما ایمان بیاورند؟ در حالی که عدهای از آنان، سخنان خدا را میشنیدند و پس از فهمیدنش، آن را تحریف میکردند با آنکه (حقّ را) میدانستند.
این آیه به مسلمانان میگوید: اگر میبینید یهودیان تسلیم بیانات زنده قرآن و اعجاز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نمیشوند نگران نباشید، اینها فرزندان همان کسانی هستند که به عنوان برگزیدگان قوم همراه موسی به کوه طور رفتند و سخنان خدا را شنیدند و دستورهای او را درک کردند، و به هنگام بازگشت، آن را تحریف نمودند.
البته از جمله «وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ ...» چنین استفاده میشود که همه آنها تحریفگر نبودند بلکه این تنها کار گروهی بوده که شاید اکثریت را تشکیل میدادند.
در «اسباب النزول» آمده است که گروهی از یهود هنگامی که از طور باز گشتند به مردم گفتند: «ما شنیدیم که خداوند به موسی دستور داد فرمانهای مرا در آنجا که میتوانید انجام دهید، و آنجا که نمیتوانید ترک کنید»! و این نخستین تحریف بود.
به هر حال در ابتدای ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) انتظار میرفت که قوم یهود پیش از دیگران با ندای اسلام لبیک گویند چرا که آنها اهل کتاب بودند (به خلاف مشرکان) بعلاوه صفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را نیز در کتابهای خود خوانده بودند ولی قرآن میگوید: با سابقه بدی که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهی صفات و روحیات انحرافی یک جمعیت، سبب میشود که با تمام نزدیکی به حق از آن دور گردند.
پیامهای آیه
1- انتظارِ ایمان آوردن مردم نیز نیکوست، ولی همه این توفیق را ندارند، شما هم انتظار آن را نداشته باشید. «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا»
انسان وقتی حقیقت را فهمید، باید از آن پیروی کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ به ما» ای بسا اگر در آن روز دانشمندان کتمان حقّ نمیکردند، این همه یهودی و مسیحی وجود نداشت
2ـ با وجود دانشمندان لجوج و خطرناک، امیدی به اصلاح جامعه نیست. «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ»
3ـ در انتقاد، انصاف را مراعات کنیم. همه یهودیان اهل تحریف نبودند. «فَرِیقٌ مِنْهُمْ» ، «یُحَرِّفُونَهُ»
4ـ به اصلاح عوام فاسد امیدی هست، ولی به اصلاح دانشمند منحرف لجوج، امیدی نیست. «بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
5ـ شناخت حقّ، غیر از قبول حقّ است. افرادی حقّ را میشناسند، ولی حاضر نیستند به آن اقرار کنند. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
6ـ تحریفاتی خطرناکتر است که کارشناسانه و آگاهانه باشد. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
7ـ جاهلِ مقصّر، مورد تهدید است نه جاهل بی خبر. «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ»
8ـ تحریف، گناه علما و دانشمندان است. «یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»
آیه بعد پرده از روی حقیقت تلخ دیگری پیرامون این جمعیت حیلهگر و منافق بر میدارد و میفرماید:
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ قالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ به ما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (بقره 76)
و (همین یهودیان) هنگامی که مؤمنان را ملاقات میکنند، میگویند: ایمان آوردیم، ولی هنگامی که بعضی از آنها با بعضی دیگر خلوت میکنند، میگویند: چرا آنچه را که خداوند (دربارهی صفاتِ پیامبر اسلام) برای شما (در تورات) گشوده (و بیان کرده، به مسلمانان) بازگو میکنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه پروردگارتان بر ضدّ شما به آن استدلال کنند؟ پس آیا تعقّل نمیکنید؟
برخی از یهود وقتی مسلمانان را میدیدند، به آنها میگفتند: چون اوصاف و نشانههای محمد صلی اللَّه علیه و آله در تورات ما هست، ما نیز ایمان آوردهایم. ولی بعضی افراد وقتی به آنان میرسیدند، آنان را مورد سرزنش و مؤاخذه قرار میدادند که چرا اوصاف و نشانههای محمد صلی اللَّه علیه و آله را برای مسلمانان بازگو میکنید؟ اگر آنچه در تورات است به آنها خبر دهید، روز قیامت علیه شما بکار میگیرند.
ایمان این گروه منافق درباره خدا آن قدر ضعیف بود که او را همچون انسانهای عادی میپنداشتند و تصور میکردند اگر حقیقتی را از مسلمانان کتمان کنند از خدا نیز مکتوم خواهد ماند!! لذا آیه بعد با صراحت میگوید: «آیا اینها نمیدانند که خداوند از اسرار درون و برونشان آگاه است» (أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ)
این احتمال در تفسیر آیه نیز وجود دارد که آغاز آیه از منافقان یهود سخن میگوید که در حضور مسلمانان دم از ایمان میزدند، و در غیاب انکار میکردند و حتی پاکدلان یهود را نیز مورد سرزنش قرار میدادند که چرا اسرار کتب مقدس را در اختیار مسلمانان قرار دادهاید؟
به هر حال این تأییدی است بر آنچه در آیه قبل بود که شما از جمعیتی که چنین روحیات بر آنها حاکم است چندان انتظار ایمان نداشته باشید.
جمله «فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ» ممکن است به معنی حکم و فرمان الهی باشد که در اختیار بنی اسرائیل قرار داشت، و ممکن است اشاره به گشودن درهای اسرار الهی و خبرهای آینده مربوط به شریعت جدید به روی آنان باشد.
قابل توجه اینکه از این آیه به خوبی استفاده میشود که ایمان این گروه منافق درباره خدا آن قدر ضعیف بود که او را همچون انسانهای عادی میپنداشتند و تصور میکردند اگر حقیقتی را از مسلمانان کتمان کنند از خدا نیز مکتوم خواهد ماند!!
لذا آیه بعد با صراحت میگوید: «آیا اینها نمیدانند که خداوند از اسرار درون و برونشان آگاه است» (أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ)
پیامهای آیه :
1ـ انسان وقتی حقیقت را فهمید، باید از آن پیروی کند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ به ما» ای بسا اگر در آن روز دانشمندان کتمان حقّ نمیکردند، این همه یهودی و مسیحی وجود نداشت.
2ـ در نظر منحرفان، نفاق و کتمان حقیقت برای حفظ موقعیّت و تعصّب نابجا، نشانهی عقل و عاقلانه عمل کردن است. «أَ تُحَدِّثُونَهُمْ» ( «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»)
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منبع:
تفسیر نور ج 1