برای نمایش بهتر وب سایت از ورژن جدید مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم استفاده نمایید.

دانلود ورژن جدید فایرفاکس دانلود ورژن جدید کروم
تاریخ : يکشنبه 15 آبان 1390
کد 46

رابطه با حضرت مهدى ((عج)) از دیدگاه قرآن

نوشتار حاضر متن سخنرانى آیت الله محمدهادی معرفت در موسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع) به مناسبت اولین دوره مسابقات قرآن موسسات آموزش عالى غیر انتفاعى کشور است
 
نوشتار حاضر متن سخنرانى آیت الله محمدهادی معرفت در موسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع) به مناسبت اولین دوره مسابقات قرآن موسسات آموزش عالى غیر انتفاعى کشور است

با سلام به حاضرین محترم، از بنده خواسته شده است که در این جلسه در رابطه با حضرت مهدى ((عج)) از دیدگاه قرآن مطالبى را خدمت دوستان عرض کنم. قرآن مطالب را به طور کلى مطرح کرده است حتى ابوبصیر که از راویان بزرگ است خدمت حضرت صادق (ع) عرض کرد که مخالفین به ما مى گویند: چرا خداوند صریحا در قرآن از اهلبیت (ع) نام نبرده است. امام صادق (ع) در جواب مى فرمایند که قرآن اساسا به اصول مطالب مى پردازد و اما تفصیل آن با پیغمبر اکرم (ص) است و مثال مى زنند که در قرآن مسإله نماز مطرح شده اما بیان رکعات و سایر جزئیات آن وظیفه پیامبر (ص) است. لذا امام صادق (ع) مى فرماید: اگر قرآن را آنگونه که هست بنگرند ما را در قرآن خواهند یافت. حال بحث این است که ما چگونه به قرآن بنگریم.
اگر بخواهیم آیاتى را که مربوط به حضرت مهدى (عج) است، بررسى کنیم به حسب ظاهر فکر مى کنیم که ارتباطى با ایشان ندارد. اما پیامبر اکرم (ص) از روز اول از همان دوران رسالت این مطلب را براى امتش مطرح کرد که ((ما من آیه فى القرآن الا و لها ظاهر و باطن)) قرآن داراى دو جنبه است ظاهرى و باطنى؛ همین ابوبصیرى که روایتى را از او عرض کردم از امام باقر ((ع)) سوال مى کند که معناى فرمایش پیامبر اکرم (ص) که ((ما فى القرآن آیه الا و لها ظهر و بطن)) چیست؟ چون این حدیث بین اهل سنت و شیعه متواتر است مى فرماید: ((ظهره تنزیله و بطنه تإویله)) یعنى ظهر قرآن که پیامبر فرموده مرتبط مى شود به همان اسباب نزول: در برخى از حادثه ها آیاتى و یا سوره هائى نازل شد و آیه قرآن مشکل را در آن مقطع از زمان حل کرد. اما قرآن کریم، وابسته به موارد نزول نیست بلکه اهمیت قرآن به بطن آن است. به محتواى آیه و جنبه هائى که عمومیت را مى رساند من براى برادران و خواهرانى که به رشته هاى مختلف قرآنى علاقه دارند، قبل از آنکه آیات مربوط به حضرت حجت را عرض بکنم، توضیح مى دهم. شما قطعا این مسإله را مکرر شنیده اید که قرآن داراى ظهر و بطن است ولى شاید تا به حال توجه نداشته اید که ظهر یعنى چه و بطن یعنى چه؟ من در اینجا مختصرا توضیح مى دهم. پى بردن به بطن قرآن ممکن است. برخى خیال مى کنند که این امر فقط اختصاص به یک عده خاص مثلا معصومین (ع) دارد و دیگران نمى توانند. این فکر و اندیشه درستى نیست چون خود ائمه (ع) راه پى بردن به بطن قرآن را به ما آموخته اند که چه کار کنیم. آنچه موجب جاوید بودن قرآن است، بطن آن است. نه ظهر آن. ظاهر قرآن به همان شإن نزول آیات مرتبط است و نمى تواند یک دستور عمومى و یک قانونى همیشگى باشد؛ مثل نسخه طبیبى است که براى علاج مرض مى نویسد، که حتى خود مریض هم براى مرتبه دوم نمى تواند از آن استفاده کند. اگر ما قرآن را فقط به همان شإن نزول آن منحصر کنیم خود امام باقر (ع) فرماید: ((اذا لمات القرآن بموتهم)) یعنى امروزه قرآن با مردن آن اشخاص مرده بود بعد امام مى فرماید: ((القرآن یجرى کما تجرى الشمس و القمر)) قرآن همیشه جریان دارد. این جریانش چگونه است؛ جریان و بقا و دوام قرآن وابسته به بطن آن است. اکنون به صورت مختصر توضیح مى دهم که چگونه باید به بطن قرآن پى برد؟ راه پى بردن به بطن قرآن این است که شما روى آیه کار کنید. البته یک مقدارى تخصص مى خواهد. قدرى باید کار کرده باشید. اینکه مى گویم ممکن است یعنى این راه، بسته نیست. راهش این است که روى آیه دقت بکنید. این آیه راجع به مناسبتى خاص نازل شده است. بادقت و با کمال ظرافت و احتیاط ببینید این خصوصیاتى که آیه را در برگرفته، کدامش در هدف آیه دخالت دارد و کدامش دخالت ندارد. این را در علم منطق قانون ((سبر و تقسیم)) مى گویند. یعنى محقق روى یک قضیه مى اندیشد آن وقت ((ملابسات)) یعنى آن چیزى که حادثه را در برگرفته، دانه دانه اینها را تشریح مى کند. اینها را جدا مى کند. بعد اینها را با هدف اصلى مقایسه مى کند. کدامیک از اینها در هدف دخالت دارند و کدام ندارند. آن وقت آن خصوصیاتى که در هدف آیه دخالت ندارند اینها را کنار مى گذارد و ویژگى هائى که در هدف آیه دخالت دارد، آنها را بدست مى گیرد. از همین راه بطن آیه پیدا مى شود. مثالى مختصر مى زنم و رد مى شوم. مشرکین عرب در نبوت پیامبر تشکیک مى کردند و دلیل تشکیکشان این بود که اگر خداوند مى خواست رسولى بفرستد باید از جنس بشر نباشد. خداوند در آیه دیگر هم جواب مى دهد که اگر ملک هم بفرستیم بالاخره باید بصورت بشر باشد. چون ملک بصورت خودش نمى تواند با شما تماس بگیرد. آیه شریفه در جواب مشرکین و دفع شبه مى فرماید ((و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحى الیهم)) یعنى پیش از این هم هر چه پیامبر فرستادیم از خود شما بودند. بعد مى فرماید: ((فسإلوا اهل الذکر)) که در دنباله آیه است بعد مى فرماید: ((ان کنتم لاتعلمون بالبینات و الزبر)) یعنى اگر شما در این مسإله تردید دارید، سئوال کنید اهل ذکر یعنى صاحبان شرایع قبلى یعنى یهودیان و مسیحیانى که با آنها همجوار هستید، از اینها بپرسید پیامبرانى که خداوند قبلا فرستاده، چگونه بوده اند؟ چون اعراب به یهودیهان ساکن مدینه عقیده داشتند و اینها را با سواد و خودشان را بى سواد مى دانستند و در مسائل و معارف و شناخت برخى از اسرار وجود به یهود مراجعه مى کردند. خداوند هم مى فرماید: شما از اینها بپرسید. اینها به شما خواهند گفت که مثلا موسى و عیسى بشر بودند. پس در این آیه شریفه با توجه به شإن نزول آیه مخاطبین آیه، مشرکین هستند. این یک ویژگى، حالا ما مى خواهیم روى قانون ((سبر و تقسیم)) این آیه را تحلیل کنیم. مخاطبین مشرکین هستند. مسإله اى که مورد شک قرار گرفته نبوت بوده که آیا انسان و بشر مى تواند پیامبر شود یا نه؟ از چه کسانى باید سئوال شود؟ از اهل کتاب مخصوصا یهودیان حاضر؛ پس ((فسإلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون بالبینات و الزبر)) یعنى اگر سواد خواندن و نوشتن ندارید، از اینها بپرسید این شإن نزول آیه است. در مورد آیه، سئوال مى کنیم آیا مشرک بودن در مخاطب بودن این آیه، خصوصیت دارد. یعنى حتما این آیه مخاطبش باید مشرکان باشد یا اینکه نه عنوان در هدف این آیه مدخلیت ندارد؛ آنچه که مدخلیت دارد، جهل آنها بوده است، پس در واقع کسى مخاطب آیه است که جاهل است نه مشرکان. پس خصوصیت مشرک بودن لغو شد. مورد سئوال چى بود؟ شک در نبوت که آیا ممکن است بشر پیامبر شود یا نه؟ باز اینجا این سئوال مطرح مى شود، آیا این مسإله یک ویژگى خاصى دارد و یا نه، اساسا چون این مسإله برایشان مجهول بوده و در رابطه باشوون دینى بوده؟ این هدف آیه است خصوصیت نبوت، دین، مرد بودن و یا بشر بودن مطرح نیست پس این خصوصیت هم لغو مى شود آمدیم سر ((اهل الذکر)) که در آن مقطع ((اهل الذکر)) اشاره به یهود و اهل کتاب دارد. باز اینجا سئوال مى شود که آیا یهودى بودن و اهل کتاب بودن خصوصیتى دارد؟ حالا از این آیه چه به دست آمد؟ از این آیه بدست آمد که هر جاهلى در هر مسإله اى در شوون دینى اگر مسإله اى را نمى داند، به عالمان مربوط که آن مسائل را مى دانند مراجعه کند و از آنها بپرسد. لذا امروزه شما اگر از یک فقیه بپرسید به چه دلیل بر عامى واجب است که از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند؟ فورا این آیه ((فسإلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون)) را مى خواند. پس این آیه زنده است.
با این حساب مى رویم سراغ آیاتى که از آن ظهور حضرت حجت استفاده مى شود، آیاتى که این مطلب از آن استفاده مى شود، متعدد است. یکى همین آیه اى که تلاوت شد. و ((نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فى الارض)) این آیه درباره بنى اسرائیل و فرعون است که خداوند مى گوید: اراده ما تعلق گرفته است که مستضعفین بر مستکبرین پیروز آیند و اینها جایگزین آنها شوند و لذا ((و نرى فرعون و هامان)) تا آخر آیه به آنها قدرت خودمان را نشان بدهیم. مومنین و عباد صالحین هستند که پیروز مى شوند و جایگزین آنها مى شوند. این آیه بر حسب سیاقى که در قرآن است اختصاص به قضیه موسى و بنى اسرائیل دارد، ولى بحث این است: آیه که مى فرماید ((و نرید)) این از اراده ازلى خداوند حکایت مى کند یعنى اساسا اراده خداوند به این امر تعلق گرفته است به اینکه مستضعفان بر مستکبران پیروز آیند. این یک اراده ازلى الهى است که در مقطع هایى از زمان تحقق پیدا مى کند. یکى از این مقطع ها زمان حضرت موسى و قصه بنى اسرائیل و موسى است. لذا این آیه نمى تواند اراده ازلى الهى را اختصاص به همان مقطع بدهد و نسبت به همان بنى اسرائیل و فرعون و کذا. لذا ما از این آیه که حاکى از اراده ازلى الهى است به این مطلب پى مى بریم که اراده حق تعالى به آن تعلق گرفته که بالاخره عباد صالحین بر مستکبرین پیروز آیند و وارث زمین گردند. آیا این اراده به طور کامل در آن مقطع تحقق یافت؛ نه یک گوشه اى از آن نمودار گشت ولى این آیه اشاره به یک مطلب کلى دارد، مى گوید: بایستى مستکبران از روى زمین برداشته شوند. بایستى زمین به طور کامل در اختیار عباد صالحین قرار بگیرد و ما در انتظار همان روز هستیم. در حدیث مفضل بن عمر مى گوید: سمعت ابا عبد الله یقول ان رسول الله (ص) نظر الى على و الحسن و الحسین و بکى و قال انتم المستضعفون بعدى قال المفضل ما معنى ذلک قال معناه انکم ائمه بعدى ان الله یقول: ((و نرید ان نمن...)) امام صادق (ع) این آیه را از زبان پیامبر بر ائمه اطهار تطبیق مى دهد. بعد، امام صادق (ع) اضافه مى فرماید: ((فهذه الایه جاریه فینا الى یوم القیامه)) یعنى این مسإله تداوم دارد که گاه این اراده تحقق عینى پیدا مى کند. ابن ابى الحدید مى گوید: ((و امامیه تزعم ان ذلک وعد منه بالامام الغایب الذى یملک الارض فى آخرالزمان)) یعنى شیعه مى گوید: از این آیه استفاده مى شود که امام غایب همان کسى است که این آیه وعده داده است که حتما بر کل جهان پیروز خواهد شد و وارث ارض خواهد شد و دست مستکبران به طور کلى قطع خواهد شد. بعد چون ایشان سنى و معتزلى است، مى گوید: ((و اصحابنا یقولون انه وعد بامام یملک الارض)) یعنى قبول مى کند که این آیه وعده است به اینکه امامى براى مسلمین خواهد آمد. امامى که مالک تمام زمین خواهد شد. مى گوید: ما هم همین را قبول داریم؛ منتهى آیا این امام الان زنده باشد یا ممکن است در وقت خودش بوجود آید؟ فرق بین شیعه و سنى همین است یعنى در اینکه یک امامى مىآید و مالک تمام زمین خواهد شد و عدل را در کل جهان پیاده خواهد کرد اختلافى نیست. شیعه مى گوید: این امام الان زنده است و در پس پرده غیبت است و منتظر آن روزى هستیم که ظهور کند. اهل سنت مى گویند: که ما هم منتظر یک چنین امامى هستیم. ولى منتظریم که یک چنین امامى به وقت خودش تولد پیدا کند و هیچ ضرورتى ندارد که این امام فعلا وجود داشته باشد. ((والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته))

منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1378 / شماره 6، پاییز ۱۳۷۸/۸/۰۰