برای نمایش بهتر وب سایت از ورژن جدید مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم استفاده نمایید.

دانلود ورژن جدید فایرفاکس دانلود ورژن جدید کروم
تاریخ : شنبه 12 بهمن 1392
کد 312

بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)

ما ايرانى‌ها در طول تاريخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذرانده‌ايم؛ عزت هم داشتيم، ذلت هم داشتيم؛ اما در اين دوران طولانىِ دويست ساله‌ى منتهى به انقلاب، ما يك دوران سختِ تاريكِ ذلت را گذرانديم. خيلى‌ها از تاريخ بى‌خبرند، و خيلى‌ها تاريخ را سرسرى نگاه ميكنند. بايد در تاريخ تعمق كرد، از تاريخ درس گرفت

ما ايرانى‌ها در طول تاريخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذرانده‌ايم؛ عزت هم داشتيم، ذلت هم داشتيم؛ اما در اين دوران طولانىِ دويست ساله‌ى منتهى به انقلاب، ما يك دوران سختِ تاريكِ ذلت را گذرانديم. خيلى‌ها از تاريخ بى‌خبرند، و خيلى‌ها تاريخ را سرسرى نگاه ميكنند. بايد در تاريخ تعمق كرد، از تاريخ درس گرفت. ما در اين دويست سال، يك دوران تاريكِ ذلت را از سر گذرانديم. نشانه‌هاى اين ذلت، زياد است. ما در تمام اين دوران، در حوزه‌ى سياست، يك ملت منزوى بوديم؛ در فعل و انفعالات منطقه‌ى خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هيچ تأثيرى نداشتيم. در اين دوران دويست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهاى مستعمر از اقصى‌ نقاط عالم به منطقه‌ى ما آمدند؛ كشورهائى را گرفتند، ملتهائى را اسير كردند، منابع ثروت ملتها را غارت كردند. در اين دويست سال، دولت ايران و ملت ايران، بى‌خبر و غافل، به حوادث نگاه ميكردند؛ حتّى شايد از حوادث مطلع هم نميشدند، چه برسد به اينكه بخواهند در آن حوادث دخالت كنند و تأثير بگذارند. در حوزه‌ى اقتصاد، وضع ما روزبه‌روز به طرف انحطاطِ بيشتر حركت ميكرد. در حوزه‌ى علم و فناورى، بكلى عقب‌مانده بوديم؛ هيچ دستاورد علمى‌اى كه قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابله‌ى با حركت عظيم علمى در دنيا نداشتيم. در سياست داخلى خودمان، دستخوش سياستهاى بيگانگان بوديم. استعمارگرها، قدرتهاى مسلط دنيا، بر روى حكومتهاى ما اثر ميگذاشتند؛ آنها را به اين طرف و آن طرف ميكشاندند، به آنها تحميل ميكردند، از آنها كار ميكشيدند؛ و دولتهاى ما، پادشاهان ما، قدرتهاى مسلط ما، هيچ عكس‌العمل شايسته‌ى انسانىِ افتخارآميزى از خودشان نشان نميدادند. حتّى در زمينه‌ى حفظ تماميت ارضى كشور، حفظ حاكميت دولتها، ضعف خجالت‌آورى را در اين دورانِ دويست ساله مشاهده و تجربه كرديم. در همين دورانِ دويست ساله است كه معاهده‌ى ذلتبار تركمانچاى و قبل از آن، معاهده‌ى گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ايران جدا كردند. در همين دورانِ دويست ساله بود كه آمدند بوشهر ما را اشغال كردند، بدون كمترين مقاومتى از سوى دولت و دولتى‌ها. در همين دوران بود كه يك دولت بيگانه آمد در قزوين اردوى نظامى زد و دولت مركزى تهران را تهديد كرد كه بايد فلان كار را بكنيد، فلان اقدام را بكنيد، فلان كس را بيرون كنيد، والّا به تهران حمله ميكنند. يعنى تا قزوين جلو آمدند، تهران را تهديد كردند، دولت مركزى در تهران به خود ميلرزيدند. اگر شخصيتهاى نادرى در اين ميان نبودند، قطعاً تسليم اولتيماتوم آن دولت بيگانه ميشدند. در همين دوران بود كه دولت انگليس آمد حكومت پهلوى‌ها را در ايران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب كردند، از يك مركز فرودستى او را بالا كشيدند، به سلطنت كشور رساندند و سلطنت او را در كشور به صورت يك قانون درآوردند و همه‌ى امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختيار خودشان بود. در همين دوران بود كه قرارداد ننگين 1299 - 1919 ميلادى - اتفاق افتاد؛ كه بر طبق اين قرارداد، اقتصاد كشور به دست بيگانه مى‌افتاد و سياست كشور و اقتصاد كشور يكباره در اختيار دشمنان ايران قرار ميگرفت. در همين دوران بود كه رئيس سه كشور - كه متحدين جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائى بكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامه‌اى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند، او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يك دولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟ اين، حضيض ذلت يك حكومت و يك ملت است. اين، مال دوران دويست ساله‌ى ماست.
البته در اين ميان، استثناهائى وجود داشت: مثلاً يك اميركبيرى سه سال بر سر كار آمد. يا فتواى ميرزاى بزرگ شيرازى توانست قضيه‌ى تنباكو را فيصله بدهد. يا علما در قضيه‌ى مشروطيت دخالت كردند. يا نهضت ملى شدن نفت در يك دوره‌اى به راه افتاد. همه‌ى اينها كارهاى كوتاه‌مدت، موقت و بعضاً بكلى ناكام بود؛ اما روال كلى، حركت كلى، حركت ذلت بود كه بر اين ملت بزرگ، بر اين ملت تاريخ‌ساز، بر اين ملتِ داراى مواريث عظيم تاريخى تحميل شده بود.

انقلاب كبير اسلامى بكلى جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر اين انقلاب و زمامدار اين انقلاب و پيشواى اين انقلاب بود - بر اين گماشته شد كه روح عزت ملى را در اين مردم احياء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما ميتوانيم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جايگزين كرد؛ اين همان فرهنگ قرآنى است كه فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين». خود ايمان به معناى علو است. ايمان وسيله‌ى علو مادى است، اما فقط اين نيست؛ نفس ايمان علوآور است، عزت‌آور است، يك ملت را رشد ميدهد. خود امام جلو افتاد، رهبرى كرد، آن وقت انگيزه‌ها در مردم بيدار شد، همتها در مردم بيدار شد، استعدادها جوشيدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمينه‌ى جلب رحمت الهى شد. اين، نكته‌ى بسيار عظيمى است. رحمت الهى گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، اين باران رحمت گير او نمى‌آيد. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط ميدان قرار داد، اين شد زمينه‌ى رحمت الهى و هدايت الهى؛ هدايت الهى شامل حال او شد، رحمت الهى شامل حال او شد، حركتِ بى‌وقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزت‌آفرين؛ البته گاهى كند، گاهى تند، اما بدون وقفه و تعطيل.