برای نمایش بهتر وب سایت از ورژن جدید مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم استفاده نمایید.

دانلود ورژن جدید فایرفاکس دانلود ورژن جدید کروم
تاریخ : پنجشنبه 7 آذر 1392
کد 230

متفكرین غربی درباره نظم جهانی چه می‌گویند؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بار‌ها بر شكل‌گیری نظام بین‌الملل جدید و افول نظم كنونی با محوریت آمریكا اشاره كرده‌اند: «ما در گذشته‌ی نزدیك، شاهد شكست سیاست‌های دوران جنگ سرد و نیز یكجانبه‌گرائی پس از آن بوده‌ایم. جهان با عبرت‌آموزی از این تجربه‌ی تاریخی، در حال گذار به نظام بین‌المللی جدیدی است ...
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بار‌ها بر شكل‌گیری نظام بین‌الملل جدید و افول نظم كنونی با محوریت آمریكا اشاره كرده‌اند: «ما در گذشته‌ی نزدیك، شاهد شكست سیاست‌های دوران جنگ سرد و نیز یكجانبه‌گرائی پس از آن بوده‌ایم. جهان با عبرت‌آموزی از این تجربه‌ی تاریخی، در حال گذار به نظام بین‌المللی جدیدی است ... خوشبختانه چشم‌انداز تحولات جهانی، نویدبخش یك نظام چند وجهی است كه در آن، قطب‌های سنتی قدرت جای خود را به مجموعه‌ای از كشور‌ها و فرهنگ‌ها و تمدن‌های متنوع و با خاستگاه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی می‌دهند. اتفاقات شگرفی كه در سه دهه‌ی اخیر شاهد آن بوده‌ایم، آشكارا نشان می‌دهد كه برآمدن قدرت‌های جدید با بروز ضعف در قدرت‌های قدیمی همراه بوده است.» یادداشت زیر از آقای علی‌رضا رضاخواه، كارشناس مسائل سیاسی و بین‌المللی به بررسی نظرات متفكرین و اندیشمندان برجسته‌ی غربی كه بعضاً خود نظریه‌پرداز الگوی نظم بعد از فروپاشی شوروی (نظم نوین جهانی) بوده‌اند، می‌پردازد:
 
* تغییر پارادایم
روند تحولات تاریخی را می‌توان بیش از هر چیز به یك انبار بزرگ تشبیه كرد كه با توجه به میزان ظرفیتی كه برایش ایجاد كرده‌اند توانسته حوادث و رخداد‌های بزرگ و كوچك را در خود ذخیره كند. وقایع مهم گردآمده در این مخزن به دو دسته‌ی كلی تقسیم می‌شوند. یك دسته اتفاقاتی كه در یك روند مشخص شكل یافته و پس از طی دوره‌ی كوتاهی عمرشان به سر می‌آید. دسته‌ی دیگر وقایعی هستند كه ماهیت و خاصیتشان محدود نیست. این دسته از وقایع به سبب ویژگی‌هایی كه دارند، تحولات بنیادین و ماندگار آفریده‌اند. تعداد این وقایع در مقایسه با وقایع دسته‌ی اول بسیار كم است. توماس كوهن، نویسنده‌ی كتاب «ساختار انقلاب‌‌های علمی» از تعبیر «تغییر یا شیفت پارادایمی» برای توصیف این تحولات بنیادین استفاده می‌كند. دگرگونی آرام و زمانبری كه یك آگاهی جدید، تحول جدید و عصر جدید را به دنبال دارد.
سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شاتزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد
البته پر واضح است جریان‌هایی كه دوران یا پارادایم قبلی را مفصل‌بندی كرده‌اند، به خاطر علاقه و عادتی كه به گذشته دارند در مقابل چنین تغییراتی مقاومت می‌كنند. با این حال بزن‌گاه‌‌های تغییر در مسیر تاریخ اجتناب‌ناپذیر هستند. این موقعیت‌شناسی و تشخیص به هنگام پیچ‌‌های دوران‌ساز تاریخ است كه توفق و پیشرو بودن یك ملت، آرمان یا اندیشه را تضمین می‌كند.

در تاریخِ سیاسی معاصر، نزدیك‌ترین تحولی كه به اعتقاد بسیاری یك نقطه‌ی عطف تاریخی محسوب می‌شود، پایان جنگ سرد (كشمكش‌‌ها و رقابت‌‌ها در روابط ایالات متحده‌ی آمریكا، روسیه و هم‌پیمانان آن‌‌ها در طول دهه‌‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰) و فروپاشی دیوار برلین در آغاز دهه‌ی ۹۰ میلادی است. با فروپاشی دیوار برلین كه نماد تقسیم جهان به دو بلوك شرق و غرب بود، بدون این‌كه اتفاق دراماتیكی رخ دهد، نزدیك به نیم قرن كشمكش و رقابت ایدئولوژیك میان اندیشه‌ی ماركسیسم و سرمایه‌داری لیبرال به پایان رسید؛ اتفاقی كه بسیاری آن را یك تحول اساسی خواندند. به‌عنوان نمونه فرانسیس فوكویاما، نظریه‌پرداز نومحافظه‌كار آمریكایی این اتفاق را نقطه‌ی عطفِ پایانیِ تاریخ دانست. هم‌زمان، هانتینگتون از جنگ تمدن‌‌ها به‌عنوان آینده‌ی محتوم نظام بین‌الملل یاد كرد و جوزف نای بر آغاز دوران قدرت نرم پای فشرد. اما هرچه زمان بیشتر می‌گذرد، دوران‌ساز بودنِ یك واقعه بیشتر محك می‌خورد. به عبارتی این گذشت زمان است كه نشان می‌دهد یك اتفاق برخلاف هیاهوی زمان خودش، چقدر توانسته برای كشتی تاریخ یك نقطه‌ی عطف باشد.
فرانسیس فوكویاما كه خود زمانی از پایان تاریخ نوشته بود، می‌نویسد: «این حس قوی را دارم كه امروزه اقتصاد جهانی به شیوه‌هایی دراماتیك در حال تغییر است. اجازه دهید كمی دقیق‌تر به دنیای در حال تغییر امروز نگاه كنیم. اولین نشانه‌ی دنیای جدید، چندقطبی بودن آن است ... این یكی از مشخصه‌‌های تغییر جهان نسبت به دوران برتری مطلق آمریكاست ... اتفاقی در حال وقوع است...»

بسیاری معتقدند علی‌رغم تلاش‌‌های صورت‌گرفته برای بهره‌گیری از تحولات آغازین دهه‌ی ۹۰ میلادی، اندیشمندان غربی نتوانسته‌اند برای دوران «پساكمونیسم» طرحی نو دراندازند. آن‌‌ها معتقدند «اگرچه پایان تاریخ و نبرد تمدن‌‌ها از دو خاستگاه متفاوت فكری-فلسفی جهان‌گرایی و خاص‌گرایی برمی‌خیزند، اما دو روی متفاوت یك سكه‌اند؛ زیرا هر دو غرب و جهان غیر غرب را به دو واحد یكپارچه تقلیل می‌دهند؛ هر دو اگرچه به دو دلیل متفاوت، سروری و سیادت غرب و فروتری غیر غرب را باور دارند.» به بیان دیگر، پارادایم‌‌های نوین مطرح‌شده توسط استراتژیست‌‌های كلان آمریكایی با وجود پایان جنگ سرد همچنان بر اصول مبنایی دوران گذشته شكل گرفت، امری كه مانع از تحقق «امپراتوری آمریكا»، «قرن جدید آمریكایی» و چرخش تاریخ بر پاشنه‌ی جاه‌طلبی‌‌های این كشور شد. لذا می‌توان مدعی شد جنبشی كه پس از فروپاشی شوروی و زوال نظم پیشین در حوزه‌ی روابط بین‌الملل به وجود آمد، هنوز به سكون نرسیده و قاعد‌ه‌ای نیافته است.

علاوه بر این، جنبش‌‌های اجتماعی چندساله‌ی اخیر، نظریه‌ی «نبرد تمدن‌ها» را بی‌اعتبارتر از گذشته كرده است. زیرا امروز توده‌‌های مردم در شرق و غرب بر سر آرمان‌‌ها و ارزش‌‌های متضادی نمی‌جنگند. توده‌‌های مردم در خیابان‌‌های تونس، قاهره، دمشق، منامه و عدن از سویی و نیویورك، مادرید، آتن و لندن از سویی دیگر، مطالبه‌ای جز كرامت انسانی، عدالت، انصاف و سعادت ندارند. اعتراض آن‌‌ها به سلطه‌ی نظام و نهاد‌های سیاسی- اقتصادی نولیبرالیسم است. این نویدی بر آغاز دور‌ه‌ای نوین و پارادایم جدیدی است. گفتمان‌‌های هژمونیك جهان پس از جنگ سرد، نظریه‌ی «پایان تاریخ» فرانسیس فوكویاما و نظریه‌ی «نبرد تمدن‌ها»ی ساموئل هانتینگتون را به چالش كشیده است.
 
* اتفاقی در حال وقوع است
فرید زكریا، شاگرد هانتینگتون و تحلیل‌گر برجسته‌ی آمریكایی در كتاب خود، «جهان پساآمریكایی» با اشاره به  اهمیت دوران‌ساز بودن عصر حاضر می‌نویسد: «جهان ظرف ۵۰۰ سال گذشته شاهد سه جابه‌جایی ساختاری در قدرت بوده است كه حیات بین‌المللی و سیاست، اقتصاد و فرهنگ آن را دگرگون كرده است. اولین جابه‌جایی پیدایش جهان غرب بود. فراگردی كه در قرن پانزدهم آغاز و در اواخر قرن هجدهم شتابی خارق‌العاده یافت و «مدرنیته» را به وجود آورد و موجب تسلط سیاسی ملل غربی و تداوم آن شد. دومین جابه‌جایی كه در سال‌های پایانی قرن هجدهم رخ داد، ظهور ایالات متحده‌ی آمریكا بود كه بلافاصله بعد از صنعتی‌شدن به قدرتمندترین كشور بعد از امپراتوری روم و احتمالاً قدرتمندتر از مجموع كشورهای دیگر مبدل شد.»۱ به اعتقاد او اینك جهان در سومین دوره‌ی جابه‌جایی بزرگ قدرت در عصر مدرن قرار دارد كه می‌توان آن را «خیزش دیگران» نامید.

زبیگنیو برژینسكی، مشاور امنیت ملی اسبق آمریكا نیز با اشاره به این‌كه در تاریخ هیچ‌گاه بشر تا به این اندازه از نظر سیاسی فعال و آگاه نبوده است، بیداری سیاسی را حقیقت دوران كنونی می‌داند كه باعث شده مردم در جوامع داخلی از وضعیت مردمان دیگر كشور‌ها آگاه باشند. وی تصریح می‌كند: «این حقیقتی جدید است. این بیداری سیاسی به این معنی است كه قدرت و نفوذ هژمونیك قدرت‌‌های بزرگ، دیگر در تمام جهان امكان‌پذیر نیست.»۲
پاسكال بونیفاس: «جهان تغییر كرده است ... دیگر كاپیتان‌‌ها آن را رهبری نمی‌كنند و دوران آن جهانی كه گفته می‌شد آمریكا آن را هدایت می‌كند گذشته است ... عصر ما تنها آغاز پایان دوره‌ی رهبری آمریكا در دنیا نیست، بلكه ابتدای انتهای سیطره‌ی نظام غرب به معنای كامل آن شامل آمریكا و اروپا بر دنیاست.»

فرانسیس فوكویاما كه خود زمانی از پایان تاریخ نوشته بود با اشاره به ایده‌ی «جهان پساآمریكایی» زكریا می‌نویسد: «مطمئن نیستم كه او در این مورد درست گفته باشد اما این حس قوی را دارم كه امروزه اقتصاد جهانی به شیوه‌هایی دراماتیك در حال تغییر است. اجازه دهید كمی دقیق‌تر به دنیای در حال تغییر امروز نگاه كنیم. اولین نشانه‌ی دنیای جدید، چندقطبی بودن آن است ... این یكی از مشخصه‌‌های تغییر جهان نسبت به دوران برتری مطلق آمریكاست ... اتفاقی در حال وقوع است...»۳

پاسكال بونیفاس۴، استاد حقوق بین‌الملل در مؤسسه‌ی مطالعات سیاسی پاریس و تحلیل‌گر ارشد سیاسی  نیز در كتاب «درك جهان» خود می‌نویسد: «جهان تغییر كرده است ... دیگر كاپیتان‌‌ها آن را رهبری نمی‌كنند و دوران آن جهانی كه گفته می‌شد آمریكا آن را هدایت می‌كند گذشته است». وی معتقد است جهانی كه غرب بر آن حاكم بود، یعنی جهانی كه به قدرت غرب تن داده بود و این وضعیت در پنج قرن ادامه داشت و قدرت در دست غرب و سپس آمریكا بود، دیگر تغییر كرده است. «این جهان در حال متلاشی‌شدن و فروریختن است». بونیفاس تأكید دارد كه «عصر ما تنها آغاز پایان دوره‌ی رهبری آمریكا در دنیا نیست، بلكه ابتدای انتهای سیطره‌ی نظام غرب به معنای كامل آن شامل آمریكا و اروپا بر دنیاست. این جهان غرب آن‌چنان كه از ابتدای قرن ۱۹ اعمال قدرت می‌كرد، دیگر به تنهایی قادر نیست اراده‌ی خود را بر همه‌ی كشورهای دنیا تحمیل كند.»۵

واقعیت میدان تحریر قاهره و میدان تایمز لندن و ده‌‌ها میدان دیگر در جهان امروز این است كه جهانی كه هانتینگتون و فوكویاما برای ما ترسیم كرده بودند فرو ریخته است. شرق و غرب در برابر واقعیت‌هایی كه بر ایشان ساخته‌اند قد علم كرده‌اند. این بیداری نوید آغازی دیگر برای تاریخ است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. جهان پسا آمریكایی، نوشته‌ی فرید زكریا، ترجمه‌ی احمد عزیزی، نشر هرمس
۲. http://www.nytimes.com/۲۰۰۸/۱۲/۱۶/opinion/۱۶iht-YEbrzezinski.۱.۱۸۷۳۰۴۱۱.html?pagewanted=all&_r=۱&
۲. http://blogs.the-american-interest.com/fukuyama/۲۰۰۸/۰۷/۰۷/is-america-ready-for-a-post-american-world/
۴. مدير مؤسسه‌ی روابط بين‌الملل و امور راهبردی «ايريس» و عضو كميته‌ی مشورتی سازمان ملل در امور خلع سلاح و استاد مؤسسه‌ی مطالعات اروپا در دانشگاه پاريس كه در سابقه‌ی علمی خود صاحب ۴۰ كتاب در مسائل راهبردی و سياست خارجی فرانسه و مسائل هسته‌ای و توازن قدرت‌های راهبردی و نزاع در خاورميانه و اثر آن بر جامعه‌ی فرانسه و توازن قوا در امور بين‌الملل است.

۵. http://www.farsnews.com/printable.php?nn=۸۹۰۵۰۲۰۴۶۹