برای نمایش بهتر وب سایت از ورژن جدید مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم استفاده نمایید.

دانلود ورژن جدید فایرفاکس دانلود ورژن جدید کروم
تاریخ : سه شنبه 23 مهر 1392
کد 178

بررسی مهم‌ترین عوامل انتخاب «خانه مجردی»

دكتر محمود گلزاری تمركز ویژه‌ای بر مسائل خانواده و آسیب‌شناسی آن دارد. برای پرسیدن از مسائل و مضرات زندگی در «خانه‌ها‌ی مجردی» به سراغ این روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی رفتیم. دكتر گلزاری در این گفت‌وگو ضمن بررسی علل شكل‌گیری این پدیده در ایران، به پدیده‌ی «تنهایی عاطفی» اشاره كرده و برخی راه‌های درمان و كنترل آن را نیز برشمرده است
یكی از بحث‌هایی كه رهبر انقلاب در سفر به خراسان شمالی در آسیب‌شناسی سبك زندگی فرمودند، شكل‌گیری پدیده‌ی «خانه‌‌های مجردی» در شهرهای بزرگ بود. دیدگاه شما نسبت به این پدیده چیست؟ آیا میزان فراگیر شدن این پدیده آن را به یك معضل جدی تبدیل كرده است؟
رهبری در سفر خراسان شمالی یك فهرست ۲۸‌ موردی از مسائل مربوط به سبك زندگی را مطرح فرمودند. ما همیشه شاهد دو روند بعد از این نوع صحبت‌ها بوده‌ایم؛ روند اول معمولاً حالت موجی دارد. یعنی عده‌ی زیادی –به‌خصوص نهادهای رسمی- به صورت یك امر سطحی و فراگیر با آن برخورد می‌كنند. در این سطح همواره این نگرانی وجود دارد كه بررسی عمیق و ریشه‌ای این مسأله به فراموشی سپرده شده و پاسخ‌گویی به این مطالبات رهبری سطحی بشود. من شاهد این بوده‌ام كه مراكز فرهنگی، دانشگاهی و رسانه‌ای مختلف بدون این‌كه به عمق این مسأله بپردازند، شروع به اجرای برنامه‌های سبك زندگی كردند. سرعت در كار بدون این‌كه كار كارشناسی دقیق انجام شود، موجب لوث‌كردن موضوع می‌شود.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/22373/C/13920205_0122373.jpg
اما پس از این موج اول -یعنی جریان سطحی- اندیشمندان دلسوز و متدین و آگاه به زمان باید فارغ از این نگاه‌های گذرای سیاسی، آن مطالب را جدی بگیرند و به بررسی بپردازند. همچنین پژوهشكده‌ها و پژوهشگاه‌ها و شخصیت‌های حقیقی دانشگاهی باید به این مطالب بپردازند. اكنون وقت آن فرا رسیده است كه فارغ از آن موج و غوغای اولیه، راجع به سبك زندگی، آن هم با مبنای دینی صحبت شود.

در خصوص سؤالی كه مطرح كردید، نخست باید ببینیم آیا خانه‌های مجردی پدیده‌ای پرآسیب و یك امر منفی مثل اعتیاد است، یا این‌كه این‌طور نیست و جنبه‌های مثبتی هم دارد؟ از نظر بنده، خانه‌ی مجردی پدیده‌ای متعلق به شهرهای بزرگ است كه به كثرت‌گرایی و تكثر فرهنگی مربوط می‌شود. به هر صورت خانه‌های مجردی آسیب‌های خاص خودشان را دارند كه اگر این آسیب‌ها خوب شناخته نشود، می‌توانند جدی هم باشند. البته زندگی در خانه‌های مجردی یك فایده‌هایی هم دارد كه باید از آن‌ها استفاده كرد. اصل خانه‌های مجردی را به طور مطلق نمی‌شود رد كرد، بلكه این پدیده را باید خوب شناخت و نقاط مثبت و منفی‌اش را دید.

* آیا تحقیقی شده كه چرا زیست مجردی در شهرهای بزرگ در حال افزایش است؟
بنده در این باره حدود هشت عامل را بررسی كرده‌ام كه علل مهم افزایش این پدیده است و باید روی این‌ها كار جدی صورت بگیرد. یكی از مهم‌ترین این دلایل، افزایش سن ازدواج است. متأسفانه با وجود جمعیت جوانی كه داریم، سن ازدواج مدام بالا می‌رود. ما معتقدیم افزایش سن ازدواج در دختران به سبب تجردهای ناخواسته است. یعنی دختران می‌خواهند ازدواج كنند، اما نمی‌شود. در پسران اما بی‌رغبتی به ازدواج وجود دارد. میل به بزرگ‌شدن، جوان‌شدن و بال‌درآوردن و استقلال پیدا‌كردن را اصلاً خداوند در وجود انسان قرار داده و یكی از زمینه‌های فطری ازدواج همین گرایش است؛ یعنی فراتر رفتن از آشیانه‌ی خانه‌ی پدری و تشكیل خانواده. حالا وقتی این نیاز و میل و گرایش برای پرواز از این آشیانه ظهور پیدا كرده و زمینه‌ها و لوازمش هم مثل رشد جسمی، استقلال فكری، استقلال اجتماعی و یك مقداری توانایی‌های تحصیلی و گاهی شغلی فراهم شده است، اما آن خانه‌ی دوم كه باید سرمایه‌گذاری اصلی روی آن باشد -یعنی ازدواج- فراهم نیست، فرد در این وضعیت سعی می‌كند كه این میل به استقلال را با رفتن به خانه‌ی مجردی پاسخ دهد. به همین دلیل اگر ما بخواهیم موج اقبال به خانه‌های مجردی را كم كنیم، باید مسأله‌ی ازدواج را جدی بگیریم.
میل به استقلال را خداوند در وجود انسان قرار داده و یكی از زمینه‌های فطری ازدواج همین گرایش است. حالا وقتی این میل ظهور پیدا كرده و لوازمش هم مثل رشد جسمی، استقلال فكری، استقلال اجتماعی و یك مقدار توانایی‌های تحصیلی و شغلی فراهم شده است، اما آن خانه‌ی دوم -یعنی ازدواج- فراهم نیست، فرد سعی می‌كند كه این میل به استقلال را با رفتن به خانه‌ی مجردی پاسخ دهد.

دومین نكته، تفاوت نسلی است. همزمان با بزرگ‌شدن كودكان از نظر سنّی، این تفاوتی كه بین آن‌ها و نسل قبل پیدا می‌شود، تا حد تعارض جدی است. نسل جدید افكارش، گرایش‌هایش و علایقش نسبت به مسائل مختلف تغییر كرده و گاهی حتی این فاصله فاصله‌ی قرنی است. در گذشته شاید هر ۵۰ سال یك نسل بود، اما امروزه فرزندان در مواجهه با سرعت رشدی كه در جهان وجود دارد و اطلاعاتی كه مدام عرضه می‌شود، به‌سرعت از پدر و مادر فاصله می‌گیرند. پدر و مادر از طرفی همچنان پای در سنت‌ها دارند؛ نه‌تنها در سنت‌های مثبت، كه در تعصب‌ها، در نشناختن روحیات نوجوانان و جوانان، و پافشاری برای این‌كه آن‌ها را مثل خودشان كنند. اغلب آن‌ها حتی خودشان هم «فرزند زمانه‌ی خود» نیستند. درگیرشدن پدر و مادر با فرزندان حتی به خاطر مسائلی ساده مثل آرایش موی یك پسر تا لباس یك دختر برای تحمیل‌كردن دیدگاه‌های مختلف بر فرزندان صورت می‌گیرد.

پسر جوان ۲۸ ساله‌ای پیش من آمد كه با ناراحتی به پدر و مادرش می‌گفت: «شما همه چیز را برای من تعیین كردید؛ از مدرسه‌ام، از دوستانم، از لباسم و این آخری‌ها حتی از گرایش سیاسی‌ام. حتی در انتخاب مرجع تقلیدم. هیچ چیزی را نگذاشتید كه من انتخاب كنم!» خب بازتاب این مسائل این شده بود كه یك‌باره این پسر در انتخاب همسر به سراغ كسی رفته بود كه حتی از نظر عقلی هم مناسب او نبود.

من به عنوان یك روانشناس می‌گویم كه محدودكردن شدید و اجازه‌ندادن به فرزندان برای استقلال، باعث این‌چنین عصیان‌هایی می‌شود. این «تفاوت نسلی» تبدیل می‌شود به «تعارض نسلی» و گاهی هم به «گسست نسلی». گاهی این شكاف نسلی  پدیده‌ی خانه‌های مجردی را ایجاد می‌كند و افراد احساس می‌كنند كه باید از جایی كه مرتب در معرض ملامت و نصیحت هستند، دور شوند. یك آدمی را كه توانایی دارد، بال دارد، ما می‌خواهیم در قفس نگهداریم. خب طبیعی است كه وقتی مجالی پیدا كند و درِ این قفس باز شود، پرواز كه چه عرض كنم، فرار می‌كند. روحیه‌ی استقلال‌طلبی یك انسان را چون نتوانستیم در خانه از راه‌های طبیعی و درست هدایت كنیم، به ناكجا می‌رود. فرزندان ما كنارمان هستند و باید به آن‌ها مسئولیت بدهیم و از افكارشان استفاده كنیم و مراقب باشیم روابط اجتماعی منظمی داشته باشند. اگر این‌چنین نباشد، اشخاص به خانه‌های مجردی گرایش پیدا می‌كنند.
من به عنوان یك روانشناس می‌گویم كه محدودكردن شدید و اجازه‌ندادن به فرزندان برای استقلال، باعث عصیان می‌شود. «تفاوت نسلی» تبدیل می‌شود به «تعارض نسلی» و گاهی هم به «گسست نسلی». افراد احساس می‌كنند كه باید از جایی كه مرتب در معرض ملامت و نصیحت هستند، دور شوند. این‌چنین اشخاص به خانه‌های مجردی گرایش پیدا می‌كنند.

مسأله‌ی بعدی كه در شرایط كنونی بسیار مهم است، مهاجرت‌های تحصیلی است. ما حدود چهارونیم میلیون دانشجو داریم. بعضی از این دانشجویان در شهرهای خودشان دانشجو هستند، ولی بخش عمده‌ای به شهرهایی غیر از شهر خودشان می‌روند. از این تعداد، بخش عمده‌ای خوابگاه ندارند و به پانسیون‌ها می‌روند یا این‌كه ناچارند در خانه‌های مجردی سكونت كنند.

مسأله‌ی بعدی افزایش طلاق است. در حال حاضر در شهر بزرگی مثل تهران، ۴۰ درصد از زوج‌ها در چهار سال اول زندگی‌شان به طلاق می‌رسند. كل طلاق‌ها در كشور در سال ۹۱ بین ۱۹ تا ۲۰ درصد و اغلب در سن جوانی بوده است. در طلاق، زنان جوان بیشتر از مردان صدمه می‌بینند. دختران زیادی به ما مراجعه می‌كنند كه بعد از گذشت مدتی از طلاقشان، به دلیل ناراحتی‌هایی كه دارند یا به دلیل نگاه‌های غم‌انگیز و ملامت‌بار خانواده‌شان یا به دلیل برخی مسائل دیگر، گرایش به زندگی در خانه‌های مجردی دارند. یكی از راه‌هایی كه به‌خصوص دختران پس از طلاق پیش می‌‌گیرند، خانه‌های مجردی است و خانواده‌ها هم بعد از مدتی به خاطر اختلافات و درگیری‌هایی كه با فرزندشان دارند یا به سبب مسائل مالی، دیگر مثل قبل چندان مقاومتی برای نرفتن آن‌ها به خانه‌های مجردی از خودشان نشان نمی‌دهند.

در آمریكا تحقیقی كرده‌اند و طی آن به ۱۲ هزار نفر پرسش‌نامه‌ی سلامت روان داده‌اند؛ از افراد ۱۹ ساله تا ۷۰ ساله و مجرد یا متأهل یا طلاق‌گرفته. پس از استخراج پاسخ‌ها دریافته‌اند كه سالم‌ترین افراد متأهلینی هستند كه با همسرانشان تفاهم دارند و از زندگی شادی برخوردارند. بعد از آن‌ها مجردان هستند؛ مجردان نه به معنی ساكنان خانه‌های مجردی، بلكه اشخاص مجردی كه ازدواج نكرده‌اند و كنار پدر و مادرشان زندگی می‌كنند. پس از آن، بیوه‌ها بودند؛ یعنی مردان یا زنانی كه همسرانشان فوت كرده بودند. بعد از آن طلاق‌گرفته‌ها و بدتر از همه، آن‌هایی كه متأهل هستند و زندگی ناسازگارانه دارند.

خداوند در قرآن كریم می‌فرماید كه درباره‌ی زندگی زناشویی باید «فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ»۱ باشد؛ یعنی یا خوب زندگی كنیم، یا خوب جدا شویم. حالا ما در حكومت اسلامی  از طرفی باید ازدواج را تسهیل كنیم؛ ازدواجِ ساده‌ی آگاهانه و دقیق باید آسان صورت بگیرد. ولی بعد از ازدواج نباید جوانان‌مان را رها كنیم. دست‌كم تا پنج سال بعد از تشكیل یك خانواده باید دقیقاً از این خانواده حمایت علمی، مشاوره‌ای و حتی مالی و اجتماعی صورت بگیرد. باید راجع به طلاق نیز حساس باشیم. واقعاً این مسأله‌ جدی است كه ما قبل از ازدواج كم كار می‌كنیم و بعد از طلاق هم اصلاً كار نمی‌كنیم! یعنی اگر زندگی مشترك ۴۰ درصد یا ۳۰ درصد از جوانان ما در شهرهای بزرگ به طلاق می‌انجامد، با ‌جوان طلاق‌گرفته و به‌خصوص دختران طلاق‌گرفته چه باید كرد؟ تنهایی‌های ایشان، ناامنی‌های اجتماعی‌، مشكلات خانوادگی، با این‌ها چه‌ باید كرد؟ ما برنامه‌ی جدی برای بعد از طلاق نداریم.

مسأله‌ی بعدی، الگوبرداری از اطرافیان است. این مسأله دارد گسترش می‌یابد و حتی به سمت هنجارشدن پیش می‌رود. بنده این عواملی را كه عرض كردم -تأخیر در سن ازدواج، تعارض‌های نسلی، استقلال‌طلبی، مهاجرت تحصیلی، مقاومت‌نكردن خانواده‌ها، افزایش طلاق، الگوبرداری از دوستان و هنجار‌شدن زندگی مجردی- از مهم‌ترین عوامل افزایش پدیده‌ی خانه‌ی مجردی می‌دانم.

* از لحاظ روانشناسی آیا این پدیده مضر است یا نه؟
ناراحتی‌های فردی و اجتماعی خانه‌های مجردی -حداقل تا اندازه‌ای كه ما دیده‌ایم و مطالعه كرده‌ایم- زیادتر از آن است كه بشود نادیده‌شان گرفت. برخی را من می‌شمارم: یكی از مهم‌ترین‌ آن‌ها احساس تنهایی است. درست است كه ابتدا حس استقلال‌طلبی و ماجراجویی وجود دارد، اما پس از مدتی  افراد دچار احساس تنهایی می‌شوند. از پدیده‌های رو به گسترش جهان معاصر در شهرهای خیلی بزرگ، همین حس تنهایی است. این حس را به دو بخش تقسیم كرده‌اند؛ «حس تنهاییِ عاطفی» كه انسان احساس می‌كند كسی را ندارد تا با او درد و دل كند و حرف بزند. گاهی هم «حس تنهایی اجتماعی» كه شخص در جمع است، ولی احساس می‌كند با كسی هماهنگ نیست. حس تنهایی باعث بسیاری از مشكلات است؛ آدم‌ها را به افسردگی می‌كشاند و گاهی حتی زمینه‌های گرایش به خودكشی را ایجاد می‌كند. به همین دلیل آمار خودكشی در زیست‌های مجردی بسیار بیشتر از خانواده‌ها است.

مسأله‌ی دیگر، گرایش به انواع و اقسام اعتیادها است كه دیگر الان رایج‌ترین‌شان، اعتیاد به انواع مواد مخدر یا اعتیاد به الكل یا اعتیاد به اینترنت است. یك لپ‌تاپ دارد و در خانه‌ی مجردی اعتیاد به اینترنت پیدا می‌كند كه دست ‌كمی از اعتیاد به مواد مخدر ندارد و همان آسیب‌ها را دارد؛ مثل ناتوانی‌هایی جنسی، مثل شرایط روحی بد. این‌ها جزو زمینه‌هایی است كه در خانه‌ی مجردی خیلی بیشتر است، چون این افراد، هم احساس تنهایی می‌كنند و هم كنترلی رویشان نیست و هم حمایت‌های اجتماعی از آن‌ها كم می‌شود.

مسأله‌ی بعدی، كاهش مهارت‌های اجتماعی است. در جمع است كه افراد یاد می‌گیرند چگونه از خودشان دفاع كنند، چگونه حرف بزنند و چه واژگانی را به كار ببرند. اصلاً بعد از یك مدت تنهایی آدم احساس می‌كند كه حتی گنجینه‌ی‌ واژگانش هم خیلی محدود شده و مهارت‌های ارتباط اجتماعیش كاهش یافته است.
در حال حاضر در شهر بزرگی مثل تهران، ۴۰ درصد از زوج‌ها در چهار سال اول زندگی‌شان به طلاق می‌رسند. دختران زیادی به ما مراجعه می‌كنند كه بعد از گذشت مدتی از طلاقشان، به دلیل ناراحتی‌هایی كه دارند یا به دلیل نگاه‌های غم‌انگیز و ملامت‌بار خانواده‌شان یا به دلیل برخی مسائل دیگر، گرایش به زندگی در خانه‌های مجردی دارند. خانواده‌ها هم مثل قبل چندان مقاومتی نشان نمی‌دهند.

* بی‌نظمی هم در خانه‌های مجردی بیشتر است.
گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی؛ به‌خصوص اگر خانه‌ی مجردی محلی باشد كه فرد احساس كند دور از چشمان دیگران می‌تواند برخی رفتارهای انحرافی را انجام دهد و با بعضی افراد ارتباط داشته باشد. متأسفانه گاهی افراد دیگر هم از طریق اینترنت یا از طریق رابطه‌های خیابانی به خانه‌های مجردی كشیده می‌شوند و ما می‌بینیم كه از این طریق بیماری‌هایی مانند ایدز به صورت خطرناكی گسترش پیدا می‌كند. صاحب‌نظران می‌گویند ایدز در ایران مثل یك بمب ساعتی است. متأسفانه ما حواس‌مان نیست كه الگوی انتقال ایدز در حال تغییر به رفتارهای جنسی است.

خواب خیلی زیاد و بیش از اندازه كه آدم‌ها را كسل می‌كند و از فعالیت می‌اندازد. گرایش به گروه‌های سیاسی ویژه و عرفان‌های كاذب از دیگر مشكلات ساكنین خانه‌های مجردی است؛ در بررسی زندگی مدعیان به عرفان‌های كاذب دیده‌اند كه این‌ها تنهایی‌های طولانی داشته‌اند. عارفان بزرگ ما اگر تنهایی داشتند، كوتاه‌مدت بوده. اگر سفارش شده به اعتكاف، سه روز است؛ نه بسیار طولانی مدت.

تقریباً این مواردی را كه من شمردم، مسائل و عوارض جدی بود. ضمن این‌كه این موارد ذهنی نیست، بلكه در غرب و مقداری هم در كشورمان مطالعه شده است. البته متأسفانه روانشناسان ما به طور جدی نیامده‌اند -چه در كار پژوهشی و چه در كارهای پایان‌نامه‌ای- در این زمینه كاری را پی‌بگیرند. در حالی كه دولت و دانشگاه‌ها باید حمایت كنند تا این كارهای پژوهشی شكل بگیرد، یعنی این مراكز باید سفارش چنین كارهایی را بدهند.

* درباره‌ی تربیت و پیشگیری در دوران نوجوانی چطور؟ والدین یا مدارس یا دیگر نهادهای اجتماعی چه كارهایی می‌توانند انجام دهند؟
اصلاً نوجوانی یك گروه سنّی مغفولی است كه قطعاً بستر حوادث بعدی است. بسیاری مسائل از همین‌جا شروع می‌شود. ما دوره‌ی نوجوانی  -یعنی سنین ۱۲ یا ۱۳ سالگی تا ۱۵ یا ۱۶ سالگی- را اغلب نادیده می‌گیریم. نه خانواده‌ها در این باره می‌دانند و نه مدرسه‌ها. گاهی پدران و مادران می‌توانند در خانه تنهایی بچه‌ها را به رسمیت بشناسد. یعنی اگر فرزندشان اتاقی دارد، نروند در حریم خصوصی‌اش و دخالت كنند. بگذارند او در همان خانه احساس استقلال داشته باشد. بچه‌ها مثلاً اگر ببینند كه می‌توانند دوستان‌شان را به خانه بیاورند، خب به خانه‌های مجردی كشیده نمی‌شوند. پدرها و مادرها باید مدارا كنند. این مدارا مسأله‌ی مهمی است؛ خوب برخورد كنند، صمیمیت داشته باشند، با این برخورد بچه‌ها حفظ می‌شوند و احساس استقلال می‌كنند.
ناراحتی‌های فردی و اجتماعی خانه‌های مجردی زیادتر از آن است كه بشود نادیده گرفت. از مهم‌ترین‌ آن‌ها احساس تنهایی است. گرایش به انواع اعتیادها: مواد مخدر یا الكل یا اینترنت، كاهش مهارت‌های اجتماعی، گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی؛ خواب خیلی زیاد و گرایش به گروه‌های سیاسی ویژه و عرفان‌های كاذب از دیگر مشكلات ساكنین خانه‌های مجردی است.

ما باید فرزندان فعالی در جمع بار بیاوریم كه دردمند باشند، دلسوزی كنند و مستقل هم باشند. آموزش و پرورش ما متأسفانه به تربیت اجتماعی در این سنین بهای لازم را نداده‌ است. گرایش جدی به نمره و درس و كنكور در نظام آموزشی از یك طرف و خانواده‌هایی كه همه‌اش می‌خواهند با یك حالت رقابتی فرزندانشان را به مدرسه‌ای ببرند كه او بتواند در دانشگاه قبول شود یا المپیادی شود و انگار نمی‌دانند كه مهارت‌های اجتماعی و روابط اجتماعی واقعاً بیش از قبولی در دانشگاه مهم است، از طرف دیگر بر عدم رشد اجتماعی دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارد.

* چه كسانی بیشتر از نظر اجتماعی، از نظر شخصیتی، یا از نظر شخصیت روانی میل به خانه‌ی مجردی دارند؟
از نگاه روانشناسی، افرادی وجود دارند كه گرایش به خانه‌ی مجردی و تنهایی در آن‌ها بیشتر است. یك سری از افراد اصلاً درون‌گرا هستند. البته یك فرد درون‌گرا می‌تواند انسان سالمی باشد، ولی گرایش به تنهایی دارد. حدود ۱۰ نوع اختلال شخصیت در روانشناسی شناخته شده است. اختلال شخصیت یعنی ناراحتی‌هایی كه ریشه‌دار و دیرپا است و به‌سادگی عوض نمی‌شود. از این ۱۰ نوع، در حدود چهار نوع زمینه‌های گرایش به تنهایی زیاد است كه اسمش را می‌گذارند اختلال شخصیت پارنوا، یعنی آدمی كه اصولاً به دیگران و به وفاداری و صداقت آن‌ها سوءظن دارد. یك گروه دیگر، اختلال شخصیتی «اسكیزوئید» دارند. هرجا كلمه‌ی اسكیزو و اسكیزوفرن است، یعنی گرایش به دوری از مردم و تنهایی عاطفی و بی‌تفاوتی عاطفی. یك گروهی هم این‌گونه‌اند كه ما می‌گوییم شخصیت «اسكیزوتایپی» دارند. این‌ها یك مقداری مشكل‌شان بدتر است؛ تنهایی عاطفی دارند، سردی عاطفی دارند، تفكرات جادویی و عجیب و غریب دارند. ما یك شخصیت «اجتنابی» هم داریم؛ دوری‌گزینی به خاطر بی‌كفایتی‌شان، اعتماد‌به‌نفس پایین، ترس از مسخره‌شدن توسط دیگران در این افراد وجود دارد.

در كنار این چهار گونه شخصیت و آدم‌هایی كه مهارت‌های اجتماعی پایینی دارند، آدم‌های دیگری هم هستند كه اعتماد‌به‌نفس پایینی دارند تا حق خودشان را بگیرند. از طرفی برعكس، اشخاصی هستند كه آدم‌های ماجراجویی هستند و می‌خواهند تجربه‌های جدیدی را در تنهایی‌ها انجام دهند. یعنی آن‌ها اگر به خانه‌ی مجردی می‌روند، برای برپاكردن یك سری آشوب‌ها است؛ یعنی انسان‌های گریزان از چهارچوب. این اشخاص نیز از نظر روانشناختی زمینه‌های زیست مجردی را دارند.

پی‌نوشت:
۱. بخشی از آیه‌ی ۲۲۸ سوره‌ی مباركه‌ی بقره؛ به نيكى نگاه داشتن يا به نيكى رها ساختن