روزگاري جنگي درگرفت. همينها که الان در آغوش ما هستند، بهاي آزادي و امنيت من و تو را پرداخت کردند و اکنون در روزهايي هستيم که آغاز همان جنگ است. خيليهامان در آن روزهاي جنگ يا نبوديم،
روزگاري جنگي درگرفت. همينها که الان در آغوش ما هستند، بهاي آزادي و امنيت من و تو را پرداخت کردند و اکنون در روزهايي هستيم که آغاز همان جنگ است. خيليهامان در آن روزهاي جنگ يا نبوديم، يا کودکي بوديم که اکنون جواني شدهايم و اگر هم در آن زمان بوديم همراهتان بوديم يا نبوديم. سهمي داشتيم يا نداشتيم از آن دوران. اما پس از شما ما چه کرديم؟! چه گلي بر سر شما و خودمان زديم؟ بايد مراقب باشيم. خيلي مراقب! پاگذاشتن روي اين خونها آسان نيست، اي برادر و خواهر ايراني!
سيد شهيدان اهل قلم، مرتضي آويني را ميگويم، چه زيبا ميگويد، «آري! ما از اين موهبت برخوردار بوديم، که انسان ديديم. ما يافتيم آنچه را که ديگران نيافتند.
ما همه افقهاي معنوي انسانيت را در شهدا تجربه کرديم، ما ايثار را ديديم که چگونه تمثل مييابد. عشق را هم، اميد را هم، زهد را هم، شجاعت را هم، عزت را هم، شوق را هم و همه آنچه را که ديگران جز در مقام لفظ نشنيدهاند. ما به چشم ديديم. ما معناي جهاد اصغرو اکبر را درک کرديم. آنچه را که عرفاي دلسوخته حتي بر سردار نيافتند، ما در شبهاي عمليات آزموديم.
ما در رکاب امام حسين(ع) جنگيديم. ما بيوفايي کوفيان را جبران کرديم.»