اينها ميآيند كه ما فراموشي نگيريم؟! فراموشي بد دردي است. از آن دردهايي است كه اگر سراغ آدم بيايد خودت را كه فراموش ميكني هيچ، عزيزانت را گذشتگانت را تاريخت را هم فراموش ميكني.
اينها ميآيند كه ما فراموشي نگيريم؟! فراموشي بد دردي است. از آن دردهايي است كه اگر سراغ آدم بيايد خودت را كه فراموش ميكني هيچ، عزيزانت را گذشتگانت را تاريخت را هم فراموش ميكني. يادت ميرود چه بودي و كه بودي، يادت ميرود كه چه رنجها برده اين وطن. فراموشت ميشود كه اين خاك، اين سرزمين مادري چهها كشيده است از دست زمانه. از دست آنهايي كه دندان تيز كردهاند به ذره ذره اين خاك مقدس. سرزمين سياوش و كاوه-سرزمين همت ها و بروجردي ها و اكنون مي گذرد قرنها و سالها از آن رشادتها، از آن جانفشانيها براي دفاع از ناموس وطن. غيرت ايراني است ديگر. ميشود فراموشش كرد؟
ميخواهند فراموش كنيم. آن هم به چه قيمتي؟ دل به دنيا سپردن! ميخواهند با اين مساله به ما فراموشي بدهند. زرق و برقش را برايمان زيادتر ميكنند فتيلهاش را ميكشند بالاتر تا شايد برقش چشممان را ببرد، خيره شويم به آن رويايي كه پايان ميپذيرد و به فنا ميرود. اما كور خواندهاند آنهايي كه اينچنين خيالي در سر دارند. ياراني كه غريبانه رفتند و اكنون به اين ديار باز ميگردند نميگذارند كه درد فراموشي سراغ مردم اين سرزمين بيايد. حواسشان هست به ما. هر از گاهي لطفي ميكنند عطر خود را در شهر ميافشانند تا دواي درد فراموشي ما شهرنشينان جا مانده از غافله باشد.
چه كج خيالند آنهايي كه ميپندارند ياران و سروران اين سرزمين ديگر جايگاهي ندارند و بايد به پستوي تاريخ سپرده شوند. چه بد دل هستند آنهايي كه يادشان رفته اگر نبودند آن دلاوران، اكنون چگونه سر ميكردند در كنار سربازان خصم؟! از آن دوران عشق و آتش و خون بيش از ۲۰ سال ميگذرد، نه! ۲۵ سال. زمان زيادي است؟ نه به آن زيادي كه هنوز آن كشورهايي كه جنگي نامقدس داشتهاند، ياد سربازانشان هنوز كه هنوز است از ياد كتابهاي تاريخ و در و ديوار شهرهايشان بيرون نرفته و يادمان سرباز گمنامشان با سر فرود آوردن مردم همراه است!
روز گذشته بود كه مردم ما هم سر بر آستان كجاوههاي ۹۲ شهيد دوران عاشقي، فرود آوردند و به پاس آن دلاوريها اشك ريختند تا دلشان تازه شود. قلبشان را صاف كند از اين همه مردانگي. آنجا كه همه از هر رنگي بودند تا يگرنگي را به نمايش بگذارند.
دلاوران، شير مردان، سربازان و عاشقان دين و ميهن، ورودتان مبارك. قدمهايتان، خاك رهتان، غبار تنتان طوطياي چشمان ما باشد تا يادمان نرود شما را. شما هم ما را از ياد نبريد. دلمان روشن شد و دير زماني بود به اين سيري اشك نريخته بوديم تا صاف شود اين دل تار. دست مريزاد ناز شستتان.